کوتاه نوشتِ تاریخ موسیقی ایران زمین(بخش اول)

پیمان پورشکیبائی (نویسنده ، پژوهشگر، آموزگار موسیقی و مدیر گروه فرهنگی گرزمان)

موسیقی هنری است ناب و شگفت که آدمی را بیش از هر هنر دیگری دست خوش شورمندی،سرمستی، آرامش یا غم می‌سازد. به راستی این پدیده سرشار از جاودانگی و عشق تنها از سوی دادار بی همتاست و ارمغانی بی ­مانند برای انسان خاکی است. هنر پایکوبی، خواندن و موسیقی با زاده شدن آدمی و برداشت زیباشناسانه و نیازمند او از دنیای پیرامون رَنگ و کِرشمه یافت تا تار و پود زمین از آواهای زیبا جاودانگی یابد.

آواز، پایکوبی و شعر پیش از هر چیز در سرشت آدمی او را برآن داشت تا آنچه را می‌خواهد از آگاه و ناآگاه خویش به روشی که زیباست به دیگران ارمغان دهد تا از آنچه خود از آن بهره ­مند شده به آنان نیز بچشاند. گویی این سه برای ابراز کم بود و با اندیشه برآن شد تا همراهی برگزیند که بهتر بتواند به هم‌­خویشان خویش برداشت زیباشناسانه خود را بفهماند. پس با خِرَد خویش، آنچه ایزدان عشق در نهاد وی به ارمغان گذاشته بود، به آفرینش ساز دست زد.

با این­که آوای انسان را نخستین و بهترین ساز می‌دانند اما آنچه از کنکاش‌های باستان شناسی گمان می‌رود آن است که از نخستین دست­‌آفریده‌های انسان، سازهای بادی است که از شاخ و نی ساخته شده و یا سازهای کوبه‌ای همچون طبل و سپس با آشنا شدن با نوای زِه کمان، چنگ را ساخته است که نزدیک به چند هزارسال پیشینه دارد.

ایران ما نیز از آن دسته کشورهایی است که ارمغان بسیاری از این دست آفریده‌ها را داشته و دیگرکشورها نیز از آن بهره جسته‌اند. اما چون از دوران پیشین جز گفته‌های فردوسی و تنی چند از تاریخ نگاران یونانی و رومی چیزی نداریم ناگزیر بیشتر با نگاه بر آثار برجامانده از کتیبه‌ها، نگاره‌ها، سنگ نوشته‌ها و … می‌توان گمان برد که ساز از دستاوردهای مهم آن دوران نیز بوده است.

استاد توس در زمان پرداختن شعرهای حماسی در دوره اشکانیان چنین سروده‌اند:

چو کوتاه بد شاخ و هم بیخ­شان

نگوید جهاندیده تاریخ­شان

از ایشان جز از نام نشنیده‌ایم

نه در نامه خسروان دیده‌ایم

   آنچه از دوره اشکانیان برجاست نام گوسان یا کوسان  است که در آن دوره به خنیاگران یا نوازندگانی گفته می‌شده که با ساز خود به داستان خواندن از شاهان دادگر و پهلوانی مردان و یا بخشی از یک رُخداد تاریخی می‌پرداختند.

در دوره هخامنشیان ایران باشکوه به رَوَند کم مانندی در داد و ستد در گستره‌ی ساتراپی خود دست یافت. آمیختن فرهنگ‌ها در آن روزگاران ارمغان دانش و کاردانی دیگران را نیز برای ایرانیان به ارمغان آورد. ایران بر شاهراه روزگاران ایستاد و با آداب، اخلاق، زبان و فرهنگ‌ها در آمیخت، آموخت، بارورکرد، افزود و هم یاد داد.

بازتاب تمدن‌های پیشین در موسیقی ایران

نقش آسیای غربی همچون بین النهرین، کلده و آشور، بابل در باستان شناسی تا اندازه‌ای پدیدار شده است. تمدن سومری‌ها در پایان قرن نوزدهم در شهرآور، گواه این نوشتار است. تمدن کلده بعدها همان است که تمدن بابل خواندندش و سومری‌ها خود سرودهایی برای خدایان خود داشتند و با ساز طبل، چنگ و نی برای ویرانه‌های شهرهای خود غمگساری کرده و برای گشودن معابد خویش جشن و موسیقی داشتند.

آنچه از موسیقی این تمدن هَمپا با مصر که با لشگرکشی کوروش در سال 539 پیش از میلاد و رهایی مردم از دست پادشاه بدنامش بخت­‌النصر به ایران رسید آواها و رقص‌ها و شناخت سازهای آن سرزمین همچون نی، نی مضاعف، چنگ، قانون چند ساز بادی، زهی، ضربی همانند فلوت و شیپور و عود و طبل بود که از سه هزار سال پیش بر جا مانده است.

   مصریان نیز در شش هزار سال پیش در بسیاری از پیشرفت‌های آن روزگار به ویژه موسیقی سرآمد بودند. آنان نیز چنگ،نی، نی مضاعف، عود، فلوت، سیتار و طبل‌های گوناگون داشتند و ارگ را نیز از یونانیان آموختند. موسیقی گروهی در بین آنان از ارزشی ویژه برخوردار بود. ایرانیان نیز از این آموزگاران کهن درس آموخته‌اند.

   عبرانی­ها نیز سازها را با آواز همراه می‌کردند. سرودهای قوم عبرانی از مویه، جنگ، مذهب و … سخن می گویند و آوا سر می‌دهند. این‌ها در دوره اسارت خویش در بابل شکوای آوازگونه می‌خواندند و در افسانه‌های خود دارند که داوود پیامبر با چهار هزار نوازنده به درگاه پروردگار نیایش می‌کردند. سازهای اینان نیز نی فلزی، نی چوبی، فلوت، طبل يا شیپور شاخ، سنج، سیتار، چنگ سه وتری، بربت، سرنا، سنتور، قانون بوده است.

   یونانیان نیز در رویارویی با ایران زمین افسانه‌ها دارند. نبردهای این دو در پستوی تاریخ، بازتابی فراموش ناشدنی دارد که تا کنون نیز از آن سخن به میان است.تمدن کِرِت در جنوب یونان از تمدن‌های بسیار در خور پژوهش بوده است. مردم این جزیره از آسیای صغیر کوچ کرده بودند و با خود دستاوردی همچون تمدن‌های مصر و بابل را داشتند. یونانیان از این آبشخور بهره جستند. بازتاب دین زرتشت نیز در میان اینان دیده می‌شود که از ایرانیان آموخته بودند.

با نگاه به خدایان گوناگون در یونان همچون زئوس که خدای آسمان و رب النوع بشربود، آپولون فرزند زئوس که رب النوع خورشید و نور و موسیقی بود که گاه او را چون کماندار و گاه نوازنده می‌پنداشتند می‌توان دریافت که موسیقی در این سرزمین بسیار ارزشمند بوده است. یونانیان نخستین کسانی هستند که موسیقی را به گونه علم نگریستند و کنکاش آنان ارمغان نگارش خط موسیقی و علم ریاضی بکار رفته در موسیقی را درپی داشت. از موسیقیدان بنام یونان لسبین پاندر است که از سروده‌های هومر نواهایی چند ساخت و با چنگ و سیتار نواخت.او بر چنگ سه وتری چهار وتر دیگر افزود و هفت درجه موسیقی برپایه گام را آفرید. برپایه نوشتار یونانی گامازگاما گرفته شده که یادآور هفت نت پی در پی­اند. یونانیان سرود و آهنگ‌های بی­‌شماری برای خدایان ، جشن‌ها و …خویش ساختند و سازهای آنان نیز از سازهای بادی و زهی همچون چنگ و سیتار، فلوت‌های کوتاه و بلند، گیتار، شیپورهای بلند و خمیده و … بود.

آپولون

آپولون فرزند زئوس خدای نور و موسیقی

  موسیقی ایران برگرفته از تمدن قوم آریایی‌های هند و اروپایی است که بر دیگر آریایی‌ها( آریا: نجیب، دوست و باوفا) پیشینه‌ای کهن‌تر نزدیک به چهارده قرن پیش از زادروز مسیح دارد. بیشتر پژوهشگران تاریخ کهن موسیقی ایران را به پنج دوره مادها، هخامنشیان، سلوکیان ،اشکانیان و ساسانیان بخش‌­بندی کرده‌اند.

   مادها نخستین دیوان سالاری را در هگمتانه بنا نهادند و پارس را نیز گرفتند تا در 550 پیش از زادروز مسیح به دست کوروش از میدان به در رفتند. از این دوره‌ها چندان چیزی در راستایی که می‌خواهیم در دست نیست جز این­که گمان بریم همانند هرچه درباره پیرامون ایران زمین گفتیم در باور خویش نیز بپنداریم.

   هخامنشیان نخستین پادشاهی بزرگ و امپراتوری آن زمان را با پادشاهی بی مانند همچون کوروش کبیر بنا نهادند. کوروش کشورهایی چون عیلام، کلده، آشور، لیدیا، فرزندش کمبوجیه مصر و داریوش کبیر بخش‌هایی از سند و پنجاب و شمال یونان را به این امپراتوری شکوهمند ارمغان دادند. همانگونه که گفتیم این آمیختگی نژاد و فرهنگ به همراه اندیشه‌های ناب و انسان نگر کوروش کبیر و فرزندانش کمبوجیه و داریوش کبیر به بارورشدن باورهای زیباشناسانه مردمان سرزمین ایران که قلب تپنده این امپراطوری بود کمک شایانی کرد.

مهر سنگی

مهر سنگی با نقش یک زن پارسی چنگ نواز هخامنشی موزه بوستون

  پرفسور پوپ آمریکایی در کتاب شاهکار صنایع ایران می‌نویسد: “در شصت قرنِ معلوم فلات ایران افکار و فنونی از خود آشکار کرده و به جهانیان داده که کمک به متمدن کردن بشر نموده و آدمی را از سقوط محفوظ داشته است: نوشتن خط، ارقام هندسی، صنایع کشاورزی، فلزکاری، نجوم و علوم ریاضی، مبداء آراء دینی و فلسفی همه از شرق نزدیک سرچشمه گرفته و سرچشمه فرهنگ شرق نزدیک، فلات ایران است.”

کهن‌ترین نگارش سرود و آواها را وَداها می‌دانند که سرودهای آریاییان ستایش خدایان آندرا، میترا، وارونا و… است. از دیگر کتاب‌ها و سرودهای ارزشمند اوستا است که بخش کهن آن گات‌ها نام دارد که سروده‌های زرتشت برای اهورا مزدا است. از دیگر نام‌های آن زمازمه که همان زمزمه است و نیز شعرا به مرغان خوش آواز زندخوان یا زند باف می‌گفته‌اند. نکته‌ی آشکار در این میان آن است که با آمدن زرتشت رویکردی ژرف بر موسیقی آیینی سایه افکنده و موسیقی آیینی رنگ دیگری به خود گرفته است.

در جای جای کتاب‌های یونانیان همچون هرودوت و گزنفون از بهره­‌گیری موسیقی دانان سخن به میان آمده است. گزنفون می‌نویسد­: کوروش موسیقی‌دانانی را برگزیده تا نزد کیاخسار فرستد. در جایی دیگر می‌نویسد کوروش هنگام نبرد با سپاهیان آشور بنابر آنچه خود استوار کرده بود سرودی را با نوای بلند با سپاهیان می‌خواند و برای آماده باش و  راه افتاد (رژه)  سپاه، شیپور نواخته می‌شد.

شیپور مفرغی هخامنشی

شیپور مفرغی هخامنشی موزه تخت جمشید شیراز

   دیگر تاریخ نگاران همانند کورتیوس روفوس درباره جشن مهرگان به نوازندگان و خوانندگان اشاره کرده است و استرابوس دانشمند یونانی دیگری می‌گوید: “ایرانیان بیشتر نغمه‌هایی می‌خوانند که ستودن آیین‌های پهلوانی یا ستایش ایزد یکتاست.”

سازهای این دوره نقاره، شیپور، نی، بربت، تنبک،کوس، کرنای، سرنا، دهل، جام، جلجل، تبیره،خرمهره، دمامه،خم،گاودم، ناقوس و سنج نام می‌برند.

منوچهری می‌گوید:

جلاجل زنان از صداهای زنگ

برآورد خون از دل پاره سنگ

فردوسی گوید:

بزد مهره بر جام بر پشت پیل

وزو بر شد آواز بر چند میل

در جایی دیگر گوید:

دلیران نترسند ز  آواز کوست

که آنجا دو چوبست و یکپارچه پوست

   از دوران کهن به گونه‌ای نگارش کردیم تا بتوانید به خوبی به چند چیز بیاندیشد: نخست آن­که ایرانیان با هوش و زیباشناسی ویژه خود به موسیقی (خُنیا) نگاهی ژرف داشتند. دوم این­که با آفرینش سرودها، سازها و … در بارورکردن آن کوشیده‌اند. سوم این­که از موسیقی برای جشن و پایکوبی، جنگ، آیین‌های سوگ و نیایش و … بهره جسته‌اند و چهارم این­که موسیقی (خُنیا) زبانی برای بیان باورهاشان با دیگر تمدن‌ها بوده است.

   ساسانیان با اردشیر بابکان دین زرتشتی را نخستین دین برگزید و اداره کشور را که در زمان اشکانیان به گونه‌ی ملوک الطوایفی شده بود دوباره زیر پرچم ساسانی یکپارچه کرد. تاریخ نگاران از این دوران به نام  شکوه‌مندترین دوران صنعت و هنر یاد کرده‌اند که همپایه با دوران هخامنشی است.

پژوهشگر ارجمند موسیقی، حسن مشحون در کتاب تاریخ موسیقی می‌گوید : “برای اطلاع از چگونگی موسیقی در این دوره ناگزیر باید به ادبیات و رکن اساسی آن یعنی شعر پرداخت چه در قدیم شعر و موسیقی توام بوده است. مقصود از شعر در این دوره سخنی است که از تعدادی هجاء یا سیلاب مرتب و معین ترکیب یافته باشد. گات‌ها در حقیقت کهن‌ترین شعر پارسی است و بر عقیده پاره‌ای از محققان واژه گاه در سه گاه یا چهارگاه و پنج­گاه از همین واژه گات آمده است”.

استاد مشحون درست می­‌گویند و آنچه ما باید بدانیم نقش شعر در ساخته شدن ملودی و موسیقی است. در شعرهای کهن همانند سرود ستایش درخت نور، سرود کرکوی،یادگار زریران این گونه شعر، موسیقی ویژه خود را داشت و دارای وزن و قافیه‌ای مرتب نبود. اما در دوران ساسانی شعر به گونه‌ای هجایی شد. در دوره اسلامی از گونه هجایی نیز درآمد و بر گونه عروضی سروده گشت.

ساسانیان برای شعر و موسیقی ارزشی ویژه نهادند و در این دوران رامشگران بسیاری به دربارساسانی راه یافتند. در این روزگار موسیقی، ترانه، آواز، راوشن (پیش درآمد امروزی)، دستان ها ساخته پرداخته گردید و هر یک نامی ویژه یافت.

بهرام گور که شیفته‌ی موسیقی بود دوازده هزار نوازنده از هندوستان به ایران آورد و به سراسر ایران زمین فرستاد تا به مردم سرزمین خویش سرور و شادمانی ارمغان دهد. این نوازندگان را در ایران لولی ، لوری و سوری یا کولی می‌نامیدند.

نظامی گنجوی سروده است:

شش هزار اوستاد و دستان ساز

مطرب و پایکوب و لعبت باز

گرد کرد از سواد هر شهری

داد هر بقعه را از آن بهری

تا به هرجا که رخت کش باشند

خلق را خوش کنند و خوش باشند

چند نوازنده دوره ساسانیان

نقش چند نوازنده بر روی جامی از نقره دوران ساسانیان

   ازخنیاگران برجسته این دوران باربد، نکیسا، بامشاد، رامتین، سرکش، آزادوارچنگی، گوسان نواگر را می‌توان برشمرد. باربد در دستگاه خسروانی ارج و جایگاهی ویژه داشت و او را بربت­‌نواز و آهنگسازی با نوای خوش می‌دانند. از افسانه‌های یاد شده در ایران خبر مرگ شبدیز اسب خسرو پرویز بود که تنها کسی که توانست با خنیاگری و نوای خوش و آهنگین خویش این خبر را به گوش خسرو برساند باربد بود. باربد هوشمندانه آوازی می‌سراید که خود پادشاه می‌پرسد: “شبدیز مرد” و باربد می‌گوید: ” آری ” و بدین سان پادشاه چون خود این سخن را بر زبان رانده بود نمی‌توانست کسی را برای آوردن این خبر شوم نکوهش کند.

ادامه مقاله کوتاه نوشت تاریخ موسیقی ایران زمین از پیمان پورشکیبائی را در بخش دوم می توانید از اینجا بخوانید.

https://garozman.ir/?p=387
https://garozman.ir/?p=387