چندی پیش 26 فروردین ماه 1397 با سردبیر دانا و پرکار فصلنامه­ ی برگ هنر آقای اقبال معتضدی و آقای مازیارحیدری سازآفرین تار به دیدار نوروزی استاد ابراهیم سپهری رفتیم. برآن شدیم تا این دیدار نوروزی ارمغانی باشد برای دوستداران فرهنگ ایران زمین و نکوداشتی باشد از بزرگانی که درخت کهنسال این فرهنگ را آبیاری می­کنند.

                                          تقدیم از سوی گروه فرهنگی گرزمان و فصلنامه برگ هنر به خوانندگان

آشنایی با ابراهیم سپهری

ابراهیم سپهری زنگنه در 31 شهریور 1321 در کرمانشاه چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در همین شهر و دبیرستان و دانشگاه را در تهران به پایان رساند و در رشته­ ی ارتباطات اجتماعی فارغ التحصیل شد. پدر ایشان شعیب سپهری زنگنه هنرمندی توانا بود و از سرامدان حوزه­ ی نقاشی، خط و موسیقی بود. عموی نامبرده مرحوم حاج ایوب خان سپهری زنگنه(مزین الممالک) نیز از نقاشان برجسته و یکی از جوانترین شاگردان مرحوم استاد کمال­ الملک بود. عشق شدید  به سه ­تار از همان اوان کودکی در ایشان به وجود آمد. فراگیری سه ­تار را در ابتدا با کیخسرو پورناظری در کرمانشاه آغاز نمود و سپس نزد علی اکبرخان اعظم زنگنه که از شاگردان استاد نی­ داوود بود به فراگیری قطعات پراکنده پرداخت. در نشستی غیر­منتظره مرحوم استاد بنان مراتب رضایت خود را از این نوازنده ­ی جوان ابراز داشتند و توصیه نمودند که ایشان نزد استاد عبادی به آموزش بپردازد. درسال 1349 شانس دیدار با استاد عبادی برای ابراهیم سپهری فراهم شد و ایشان مشغول تعلیم شدند و این پیوستگی استاد و شاگرد تا پایان عمر پربار استاد ادامه داشت. در سال 1370 به مناسبت بزرگداشت و تجلیل از شش استاد برجسته­ ی موسیقی سنتی ایران (استادان: عبادی، بهاری، شهناز، کسایی، پایور و اسماعیلی) در برنامه ­ای به نام هفت اورنگ، این بزرگواران شاگردان توانمند خود را معرفی نمودند که استاد احمد عبادی، ابراهیم سپهری را به عنوان شاگرد گزیده­ انتخاب و معرفی نمودند و از آن پس اجازه­ ی تدریس به ایشان داده شد. ابراهیم سپهری زنگنه از آن هنگام تاکنون آموزش سه­ تار را به شیوه ­ی استاد عبادی وجهه همت قرار داده و از این رهگذر هنرجویان و دلدادگان ارزشمندی پرورش داده است. ابراهیم سپهری آموزش و نوازندگی ردیف موسیقی ایرانی را بر پایه­ ی و اساس دو روش آقا میرزا­عبدالله و آقا حسینقلی استوار می‌­داند و معتقد است هر هنرمندی باید ردیف موسیقی این بزرگ مردان موسیقی ایران را بی­‌کم و کاست فراگیرد تا پس از سال­ها تلاش فراوان بتواند با توجه به خصوصیات روحی و فردی به سبکی نایل شود .ابراهیم سپهری زنگنه از این رهگذر به سبک و روش خود رسیده است و سه ­تار را به شیوه­ی خود می­نوازد. این استاد فروتن اکنون در تهران با عشقی بی­‌پایان به آموزش هنرجویان دوستدار موسیقی دل خوش دارد. راهش مانا و در جان و تن بی‌­گزند باد.

پیمان پورشکیبائی

پاییز 1398 تهران

………………..

گفتگو با استاد ابراهیم سپهری

   با نگاه به تجربیات شما و تاریخچه موسیقی ایران و سازهای ایرانی به خصوص ساز تخصصی شما که سه تار هست از ردیف و استادان میرزاعبدالله و آقا حسینقلی و از آشنایی خود با موسیقی و دوران آموزشی، نگاهتان به موسیقی با روند وافت و خیزهایی که پیش از انقلاب یا پس از آن داشته برای دوستداران فرهنگ سخن بگویید:

بنده هم خدمت شما و دوستداران مجله برگ هنر سلام می­کنم و متشکرم از این­که تشریف آوردید و خوشحالم که در خدمت شما هستم. اگر بخواهیم از تاریخ موسیقی که ما از دوران ساسانیان داریم بگویم که در کتاب­های بسیاری نوشته ­اند و در صحبت کوتاه ما نخواهد گنجید. ولی در مورد موسیقی ایرانی شما می­دانید که افت و خیز موسیقی ایران بسیار زیاد بوده! گاهی به دلیل خاص مذهبی و گاه به دلایل دیگر تاثیراتی که گذاشته شده همین افت و خیزها بوده ولی موسیقی ما هیچ­وقت پس نرفته به نظر من رفته زیرِ زمین و بزرگانی آنجا کار خودشان را کرده ­اند. یک وقفه ظاهری افتاده و اگر ما یک نگاه اجمالی داشته باشیم خواهیم دید موسیقی ایرانی به واسطه وجود بزرگانی که آمدند­، ساز زدند، موسیقی ساختند، بر اساس موسیقی ملی و مذهبی ما که خیلی­ ها از آن تاثیر گرفتند، البته نه به گونه­‌ی کلی چرا که ما نواهای دیگری هم داشتیم که مذهبی نبوده­ اند ولی تاثیر نواهای مذهبی زیاد بوده است. این سیر بوده است تا رسیده است به خانواده­ای به قول استاد حسن کسایی اجاق موسیقی ملی ما، خانواده عبادی، پدرش آمیرزا عبدالله، استاد شهنازی پسر آمیرزا حسینقلی تا برسد به جد بزرگشان که همه می­دانند. این خانواده با جمع کردن قطعات پراکنده موسیقی که از قبل هم بوده و جمع شده، شما ادیبی هستید و می­دانید که قطعات ادبی داریم که می­شود حدس زد از زمان ساسانیان به ما رسیده ولی نه صددرصد، تحقیقاتی هم در دانشگاه تهران استاد برکشلی و استاد فروغ انجام­ دادند ولی نتوانستند بگویند که فلان قطعه درست همان است که ما نواخته ­ایم چون نُت ما به صورت خط و نقطه بوده و نتوانستند به گونه علمی آن را همانند امروز بنویسند و آنچه داریم همه سینه به سینه نقل شده ­اند. آنچه خواستم به آن برسم این است که این خانواده زندگی شان منحصر بود به موسیقی ملی و خودشان مذهبی بودند که این نکته زیبایی است که اینها با اعتقادات محکم مذهبی موسیقی ما را بسط دادند، پایه گذاشتند و شاگردان بسیاری را تعلیم دادند و یکی از آنها هم ماها بودیم و هرکس به اندازه و فراخور توان ذهنی از این خانواده بهره برده است.

در مورد ردیف که جمع آوری شده­ ی یک قسمتی از موسیقی قدیم است و مابقی جمع آوری شده از مناطق مختلف ایران است از جمله در شیراز که یک قسمتی داشته که می­توان گفت ردیف نوازی بوده است. همین را در تبریز، اصفهان، خراسان و کرمانشاه هم داشته ­ایم و قسمتی از موسیقی اصیل ما نشات گرفته از کرمانشاه و کردستان است و هنوز هم موسیقی که در کرمانشاه و کردستان داریم سرآمد موسیقی محلی است. البته قصدم این نیست که بگویم موسیقی­ های محلی دیگر چیزی کم دارند. مثلا در شیراز استاد عبادی هم به من اشاره کرده بودند که روی موسیقی ایرانی بسیار تکیه دارند. بگذریم به هر روی دو مجموعه از این گردآوری­ ها به دست آمد که یکی ردیف آمیرزا حسینقلی بود و دیگری ردیف آمیرزا عبدالله و یک ردیف ناقص دیگری که توسط یکی از بزرگان موسیقی که ما هرچه موسیقی داریم می­توان گفت بعد از این دو بزرگوار به ایشان برمی­گردد استاد صبا است. استاد صبا ردیف ندارد ایشان قطعاتی را  برای شاگردان زده ­اند. خودشان شاگرد استاد میرزاعبدلله بوده و ساز اول ایشان هم سه ­تار بوده است. خیلی­ ها هم نمی­دانند که ساز اول استاد صبا اول سه ­تار است، بعد ویولن، بعد سنتور، فلوت و سازهای دیگر و این­ها باید بیان شود که ایشان درنواختن این سازها استاد بوده ­اند. استاد صبا استاد بزرگ استاد تهرانی در ضرب نیز بوده ­اند و ما همه ریزه­ خوار این بزرگوار بودیم. کتابی که ایشان دارند به نظرم کامل نیست. اما امروزه کتاب ردیف آمیرزاعبدالله را که به همت استادان علیزاده و طلایی نواخته شده که البته نقل قولی است از استاد نورعلی­خان برومند. با سازهای دیگر هم همین ردیف آمیرزاعبدااله نواخته شده است. در مورد ردیف آمیرزا حسینقلی کسی آن را کامل نزده است. این­گونه  بگویم دو ردیفی که حاوی کل موسیقی ملی ماست از این دو بزرگوار است که از یک ریشه گرفته شده ولی به دو سبک نواخته می­شود یکی سبک استاد عبادی که همه فکر می‌­کنند مانند پدر می­نوازد در حالی که استاد عبادی کامل تحت تاثیر عمویش استاد شهنازی سه تار می­نواختند. باید این را بیان کنم استاد عبادی زیر ساز استاد شهنازی ساز زده است. با این­که خود از همه بالاتر بوده در لطافت و در ناخن کشی بسیار شبیه استاد شهنازی است. از ردیف دور نشویم در جای خود از استاد عبادی سخن خواهم گفت. در نوارهایی که استاد موسی خان معروفی گردآوری کرده نیز بیشترین سهم ردیف را این دو برادر بزرگوار دارند و این دو برادر دو جانشین بلافصل دارند که اصلا کسی نتوانسته به این­ها برسد یکی استاد علی اکبرخان شهنازی و دیگری استاد احمد عبادی است. من نمی­توانم بگویم کسانی از این دو بزرگوار رد شده ­اند می­توانم بگویم کسانی به ایشان نزدیک شده­اند مانند آقای هوشنگ ظریف که شاگرد مستقیم استاد شهنازی بود. آقایان علیزاده و طلایی پیش این اساتید کار کردند و خیلی بهره­ ها بردند،ولی من تا کنون ندیده و نشنیده ­ام که از این دو بزرگوار کسی بتواند پیشی بگیرد. مثلا کسی نیامده که بگوید من همه این قطعات را زده ­ام و این قطعه را هم خودم زده ­ام!

استاد عبادی همان­گونه که خودشان فرموده ­اند پس از نواختن سه­ تار در رادیو و شنیدن آن سبک مضراب زدن جدیدی را در سه­ تار شکل دادند چرا سبک بسیار تند و تیز نوازی با کوک ­­های بالا مانند قدما یا جواب تحریرهای آنان در رادیو با دستگاه­ های امروزی خوشایند شنیده نمی‌­شد. استاد عبادی آمدند لطافت بیشتری به سه ­تار بخشیدند و ایشان به شوخی همیشه می­‌گفتند سه ­تار برای دونفر زیاده و برای سه نفر کم! خوشبختانه امروز نوازندگان چیره­ دست بسیار زیادی داریم از شاگردان و شاگردان شاگردان این بزرگواران که واقعا از شنیدن صدای سازشان لذت می­برد.

در مورد پیشرفت یا پسرفت موسیقی ما باید بگویم که در موسیقی آوازی ما کمی پس رفتیم! همان اندازه که در موسیقی ترانه و تصنیف پیش رفتیم در آواز کسر رفتیم، زیرا شنوده‌­ی ما حوصله شنیدم یک آواز طولانی یا بخشی از ردیف را ندارد و می‌­خواهد که در آن حرکتی یا رنگی باشد که البته حق هم دارد. می­‌گویند موسیقی ما محزون است و برای اینکه محزون نباشد آمدند ترانه جایگزین کردند که این صدمه زد به موسیقی آوازی ما! امروزه ما  شاید بیست یا سی تا خواننده­ ی جوان داشته باشیم که آواز خوب می­خوانند ولی بیشتر گرایش به ترانه خواندن دارند.

استاد ابراهیم سپهری زنگنه

استاد ابراهیم سپهری زنگنه

برای خوانندگان ما بازگو کنید از چه سالی شما نزد استاد عبادی رفتید و همچنین از آموخته ­ها و نگاهی که به ساز سه ­تار پیداکرده­ اید بیشتر برای ما بیان کنید:

 

از کودکی خانه­ ی ما محل رفت و آمد بزرگان موسیقی و ادیبان بود و من­ هم ریزه­ خواری می‌­کردم بی­ آنکه بدانم و با ضرب و تار کوچکی که پدرم برایم خریده بود مشق موسیقی می­‌کردم. سیزده ساله بودم که پدرم فوت شد و من تا 18 سالگی دیگر ساز نزدم. از هجده سالگی سه­ تار را دوستانه ­با کیخسرو پورناظری دوباره آغاز کردم و نزد ایوب­ خان اعظم زنگنه شوهر خواهر بزرگم که دوست استاد عبادی و از شاگردان استاد نی داوود بود قطعاتی پراکنده را فرا گرفتم. در نشستی استاد بنان تشریف آورده بودند در منزل یکی از بزرگان کرمانشاه که من هم شانس آن را داشتم در خدمت شان باشم و استاد دستور دادند ساز بنوازم. البته خیلی سخت بود ساز نواختن پیش دیدگان استادی بی­‌مانند چون استاد بنان! ایشان فرمودند شما باید پیش استاد عبادی بروید. پس از چندی به استاد عبادی زنگ زدم و خواستم با ایشان دیداری داشته باشم و ایشان فرمودند چهارشنبه ساعت 4 نزدشان بروم. من از ساعت 2 تا ساعت 4 دم منزل ایشان که آن روزها میدان توحید بود راه رفتم. جرات ساز زدن و حرف زدن نداشتم و فقط چون از کودکی عاشق صدای ساز استاد عبادی بودم به قصد بوسیدن دست ایشان می­خواستم نزد ایشان بروم .تکنوازی­ های ایشان در رادیو مرا واقعا دگرگون می­‌کرد. سازهای دیگر را دوست داشتم ولی سه ­تار با سرشت من سازگارتر بود. آنقدر دچار شور و هیجان بودم که استاد فرمود بابا جان یک سیگار بکش و چایی برایم آورد و من که نمی­‌توانستم حرف بزنم تنها اطاعت امر می­کردم و بالاخره با دستور ایشان ساز زدم. سپس دستور دادند ساز دیگری را ازگوشه­ ی اتاق بیاورم و بنوازم. ساز را آوردم و دیدم ناکوک است و سیم ­ها ول هستند. آن را کوک کردم و بعدها فهمیدم که استاد مرا امتحان می­کرده ­اند. حال نمی­دانستم اگر استاد مرا بپذیرند چگونه باید کلاس بیایم و شهریه پرداخت کنم خیلی لحظات سختی بود. تا اینکه استاد خود فرمودند که چهارشنبه ­ها نزدشان بروم. دیگر  اصلا خوابم نمی­برد و همه ­اش منتظر بودم که کی چهارشنبه می­شود. یکی از ویژگی ­های استاد این بود که فوق العاده باهوش و تیز بود و نگاه می­‌کرد می­‌دانست شما چکاره ­اید. پس از چند هفته نمی­دانستم به استاد چگونه شهریه پرداخت کنم و جرات پرسیدن هم نداشتم. تا اینکه بالاخره استاد فهمید و گفت بابا جان می­خواهی بدانی چقدر باید پول بدی من هم گفتم آری! گفت باباجان، پولی نیست! من اگر از ساز زدن شاگرد خوشم نیاد نمی­تونم درس بدم!

البته نظر من هم همین است درس سینه به سینه باید همان­ گونه که شاگرد عاشق معلم خود هست، معلم هم باید علاقه داشته و در شاگرد ببیند که آیا می­تواند از عهده کار برآید یا خیر؟ چون این ساز تقدس دارد و باید کسی که می‌­نوازد شایستگی داشته باشد و استاد عبادی این حرمت را رعایت می­‌کردند و به همه درس نمی‌­دادند. البته تلمذ 8 ساله نخست من با فروتنی کامل نزد ایشان بود و از رعایت ادب لحظه ­ای دور نمی­شدم و هر چه استاد می‌­نواخت جزو درس­های من بود. شاید جالب باشد بدانید استاد ردیف درس نمی‎­دادند. قطعاتی را که در رایو می‌­نواخت بیشتر درس می­‌دادند. شیوه­ ی درس دادن ایشان به من این بود که یک قطعه را می­‌زدند و سپس به من می‌­گفتند بزنم و من باید این قطعه ­ای که خودم زده بودم را ضبط می‌­کردم نه قطعه استاد را! درسی را که می­‌گرفتیم همان جلسه کلاس می­‌بایست از تعلیم در می­‌آوردیم و تحویل می­‌دادیم. البته استاد هم می‌­دانست که به هر کسی چقدر درس بدهد .گاهی یک درس سه ماه زمان می ­برد. آنچه می ­توانم بگویم این­است که این عشق و علاقه من به استاد بود، هست و ابدی است. (استاد سپهری با چشمانی اشکبار از یادکرد استادعبادی). یکی از ضایعات بزرگ زندگیم فوت استاد عبادی بود و من تا چند سال حال بدی داشتم. به هر روی این شانس را داشتم تا آخر عمر ایشان در کنارشان باشم.

بزرگان ما پس از سال­ها ساز زدن فهمیدند که این سبک یعنی چه! یک ناخن که استاد عبادی به ساز می­کشید آن گوشی که شنوا و آشنا به موسیقی بود می ­دانست که این سازِ عبادی است و این عجیب بود­! چرا که دیگری هم همین کار را می ­کند ولی چرا این ناخن آن ناخن نیست؟ زیرا که این آن و حال از روحیات برمی­خیزد. امروز هنرجویان می ­توانند دو یا چهار ­ساله یا زودتر با امکانات ضبط امروزی ردیف را کامل بزنند اما این صورت قضیه است و درست مانند شعر حافظ است بچه هم می ­تواند بخواند اما اگر علمش بالاتر برود باید تا پایان عمر از آن مفهوم استخراج کند. ردیف و موسیقی ما درست این­گونه است تمام بداهه ­های زیبای موسیقی ما بر اساس ردیف بوجود آمده است. برای این­که ناخودآگاه ماست که این­جا فرمان می ­دهد. قطعات باید خوب حفظ شوند، روی آن کار بشود و بماند تا پخته شود. هرچقدر تمرین روی آن زیادتر باشد نوع قطعه ­ای که از آن به دست می­ آید با قبلی متفاوت است. همیشه گفتم این­همه که می­ گویید این قطعه را ساخته ­ایم شما بروید ردیف را خوب حفظ کنید ببینید هرچه ساخته ­اید ریشه در ردیف دارد یا خیر؟ جواب بله است­! کم هستند کسانی مانند صبا یا علیزاده که می­توانند باز بر اساس ردیف با ذوق و علم آهنگ بسازند. استاد عبادی می فرمودند شاگرد همیشه باید یک گوشش دست معلم باشه چرا که اگر کج برود می­توان گوشش را گرفت دوباره بیاید سر راه وگرنه مطرب می­شود و وقتی باید گوش او را ول کرد که خودش قادر باشد گوش خود را بگیرد. البته بگویم که من خود تا آخر عمر شاگردم و این کلمه استاد استاد یک جاهایی پوست از سر موسیقی ما کنده است و این کلمه را با احتیاط به کار ببریم چون موسیقی انتها ندارد و ما همچنان باید بیاموزیم.

از راست(پیمان پورشکیبایی/ مصاحبه کننده، استاد ابراهیم سپهری در وسط، آقای اقبال معتضدی/ سردبیر فصلنامه برگ هنر)

  کمی درباره سبک و شیوه های نوازندگی یا فرم سه تار به عنوان مثال از استاد صبا یا استاد عبادی که نماد سه تار نوازی هستند برایمان صحبت کنید.

 

درباره استاد صبا بگویم یک استثنا بودند. بهتر بگویم استاد صبا یک موسیقیدان بزرگ است و استاد عبادی یک نوازنده ­ی استثنایی است. در مورد سبک به نظرم برمی ­گردد به آموزه ­های هنرجو با شرایط زمانی و استادانش و سازهایی که شنیده است. سبک به سادگی بوجود نمی ­آید. در مورد سه ­تار باید سازهای مختلف را با ویژگی­ هایی که دارند خوب آموخت عبادی و صبا را باید در آخر نواخت. ابتدا باید ردیف ­های میرزا عبدالله و آقاحسینقلی را خیلی خوب آموخت و تئوری موسیقی را به اندازه فرا گرفت. همچنین از دید من نت جوابگوی سه ­تار ما نیست فقط برای یادآوریست. اما برای بوجود آمدن سبک همه­ ی سازهای بزرگان را باید زد و سپس باید به گونه ­ی فنی صبا و در نهایت استاد عبادی را به صورت ریز به ریز و موبه مو تمرین کرد. البته هرگز نمی­ توان مانند کسی ساز زد که این هم  به حالات روحی نوازنده برمی­ گردد و موسیقی در شما معنا پیدا می­ کند چرا که بخش بزرگی از آن قابل انتقال نیست و ذاتی است. سبک زمانی بوجود می آید که پس از آن­که همه این­ها زده شد شما ببینید خودتان کجایید. استاد عبادی همیشه می­گفتند که ساز خودت را بزن!

نکته ­ای را نیز درباره بداهه نوازی بگویم! عده ­ای خیال می­کنند بداهه یعنی آن چیزی که همان لحظه باید خلق بکنی! این­چنین نیست و اصلا من هنرمند این­ چنینی نمی­ شناسم. بداهه یعنی آنچه شما طی عمر طلبگی­ ات آموختی قسمت زیادی از آن در ناخودآگاه هست در حافظه بلند مدت یا کوتاه مدت آن را دارید و اگر در لحظه­ای حالت جذبه بگیری یا تمرکز فوق­ العاده زیاد شود برگشت به ناخودآگاه است که از نواختن شما به گوش خواهد رسید که آن هم بر اساس آموخته ­های شماست. البته نقش ذوق بسیار مهم است.

 

   اصولا نقش ساز سه ­تار در ارکستر چگونه بوده و چگونه باید باشد آیا نمونه­ های اتفاق افتاده و ضبط شده­ ای که داریم آیا خوب بوده یا تکنوازی آن مورد توصیه شماست؟

 

اشاره ­ای درست و به جایی کردید سه ­تار با دارا بودن صدای کم از قدیم ساز خلوت و آن بوده و در ارکستر هم دیده نمی ­شود. ولی اکنون موسیقی جهانی است. ما هم نمی ­توانیم متاثر از موسیقی خارج چه شرقی و چه غربی نباشیم. در ارکستر بودن این رنگ صدایی سه­ تار در اختیار رهبران ارکستر و آهنگسازان است و امروزه دیگر سه­ تار ساز تنهایی نیست، سازی است که در دنیا شناخته شده است. ولی ما  وظیفه داریم در این دنیای پرآشوب مادی ساز سه ­تار را معرفی کنیم که کار­ی بس دشوار است که بگوییم سه ­تار ما اوج لطافت انسانی را به شما آدمیان ارمغان می­ دهد.

 

     شما که با پشتکار و تلاش خود به مقام استادی رسیده ­اید برای این معرفی و جهانی شدن چه پیشنهادی برای این سازخوب موسیقی ما دارید؟

 

چندی پیش در سانتاباربارای آمریکا دعوت شده بودم. در آنجا دانشکده ­ای است که بر روی موسیقی شرق پژوهش می ­کنند. تنبور ما در آنجا نواخته می ­شود. موسیقی با تکرار و شنیدن معرفی می ­شود و در بلند مدت عادت کردند به شنیدن سازهای غریب و این که موسیقی را می ­شنوند تا خو بگیرند خوب است. آنها از ما جلوترند اما مهم این است که بزرگان ما به این­گونه جاها دعوت شوند و کوچک­ ها نروند. در برخی از رسانه ­های جهانی بزرگی را در شبی می ­آورند و با او مصاحبه می کنند و فردا شب فرد کوچکی را در کنارش معرفی می­کنند که شایستگی ندارد این افسوس خوردن دارد. باید برنامه ­ای این­جا گذاشته شود که کار صدا و سیما است، برای شناخته شدن این بزرگان تلاش شود و شناخته شوند و باید گوش مردم را با صدای بهترین موسیقی عادت داد.

 

   در مورد تجربه تدریس خود درباره ساز سه ­تار چه نظری دارید چرا که هم شما در جایگاه یک هنرجوی ارزنده در پیشگاه استاد عبادی بودید و هم در جایگاه پرورش هنرجوی سه تار و چه پیشنهادی برای آموزش و اعتلای آن دارید؟

 

معلمی هم شوق خاص می­ خواهد. درس دادن با نواختن بسیار فرق دارد و ما بسیار کسانی داریم که خوب ساز می­ زنند ولی معلم خوبی نیستند. درس دادن یکی از زیباترین کارهایی است که دوست دارم. شاگردان زیادی با من کار کردند و اکنون نوازندگان برجسته ­ای هستند.

آیا نکته­ ای هست که دوست داشته باشید بگویید؟

 

یکی دو جمله دوست دارم بگویم اگر ساز و موسیقی چیزی به ما اضافه نکند به درد نمی­ خورد و این نکته بسیار مهم است که هرچی بالاتر می­ رویم با ساز باید فروتن ­تر شویم. اگر نه این شد دو چیز اتفاق می­ افتد هم خود انسان از بین می­ رود و هم تعداد بسیاری را از بین می­ بریم. ما موزیسن ­های بزرگی هم داریم که فروتن نیستند و شاگردان شان هم فروتن نیستند این نه با فرهنگ، نه با دین و نه با انسانیت ما سازگاری ندارد و به جوانان نوازنده می ­گویم که هرچه می ­توانید فروتن باشید.

چه توصیه­ای برای معلمان  سه ­تار دارید؟

 

معلم فقط باید با عشق درس بدهد اگر نه نباید درس بدهد و بزرگترها باید حریم و حرمتی که باید به معلمان گذاشت را به فرزندان یاد دهند چرا که تمام فرهنگ و ویژگی­ های تربیتی نزد معلمان است که می ­آموزند. من در اندازه ­ای نیستم که به معلمین بزرگوار توصیه ­ای بکنم .ولی نظرم این است که زیباترین کاری که انسان می­ تواند بکند معلمی است. اگر من دوباره به دنیا بیایم هم ساز می­ زنم و هم معلمی می­ کنم و باید عاشق باشد. در مورد سه ­تار و موسیقی نیز بگویم یک معلم  تا استاد اجازه ندهد حق ندارد شاگرد داشته باشد. اگر بزرگان تایید کردند باید درس داد. اگر نه شاگرد را به کج راهه می­برد و این کار اخلاقی نیست. اما معلم باید بتواند ویژگی­ های خود را حفظ کند و دانش خود را باید بالا ببرد. معلم موسیقی باید درس ­ها را شب قبل، خود دوباره بنوازد و تمرین کند. پول چیز خوبی است اما از پول بهتر هم هست آن هم معلمی است.

 

نظرتان درباره کسانی که به ساختار سه ­تار دست می­ زنند چیست؟ آیا الگویی خاصی را بزای ساز سه تار ایرانی توصیه می­ کنید؟

 

سه تار را نمی­ توان دست زد. کسانی این کار را می­ کنند ولی آن ساز دیگر سه ­تار نیست نام دیگری بر آن بنهند. اگر بزرگانی کارهایی کرده ­اند از سر دانش و شصت سال خون دل خوردن در موسیقی بوده است و ضمن این­که ساز اصلی را می ­نوازند. اما دیگران اگر بخواهند چیزی را جایگزین کنند پذیرفتنی نیست و حریم و حرمت ساز سه ­تار را باید حفظ کرد و پاس داشت. هیچ­وقت نمی­ توان برای صوت الگو گذاشت. همان­گونه که می ­بینید ما همه سازهای گونگون داریم و هر سازی هم در همه فصول خوب نمی ­خواند. همچنین ذوق هم یکسان نیست. گاهی یک ساز خاص اون حالتی که شما می ­خواهید را به شما می ­بخشد ولی سه تار دیگر آن حالت صدایی را به شما نمی­ دهد. یک صدا برای سه­ تار وجود ندارد. سازهای استاد عبادی هرکدام یک صدایی می­داد.اما می توان گفت سازندگانی هستند که صدای اساتید را بهتر شنیده و بهتر آن صدا را از ساز بیرون می­ کشند که به صدای ساز استاد عبادی نزدیکتر است. آن الگوها مناسب­ترند. اما هرگز نباید به ساختار سه ­تار دست زد.