دانستنیها
پیمان پورشکیبائی (نویسنده ، پژوهشگر و آموزگار موسیقی)
آنچه برای شما در این دانستنیها پژوهش شده و به نگارش درآمده پشتوانه ای استوار همچون پژوهش های ارزنده استاد توانمند و بی مانند ملک الشعرا بهار را نیز داراست. گزیده نویسی و کوتاه نویسی در دستورکار بوده تا در زمانی اندک بتوانید به یاد بسپارید.
کهن شعر
کهن ترین شعر در ایران زمین، گاثا،گاتا یا سرودهای آهنگینی است که زرتشت در نیایش و آفرین باد اهورا مزدا، یگانه و بزرگترین آفریننده جهان سروده است. هر گات دارای پنج سرود است. در اوستا نیز سرودها دارای هجا، تکیه و فشار هستند و همانند امروز بنیاد قافیه در آن دیده نمی شود. این سروده ها که از هزارتوی تاریخ برجا مانده اند بی گمان از بهترین دستاوردهای آدمی است که یکتاپرستی، اندیشه نیک، کردارنیک و گفتارنیک را گوشزد می کنند.
“یسنا هات 28 با نویسه ی پارسی”
یانیم مَنو یانیم وَچو
یانیم شَیوتنِم اَشئونو زَرَتوشترَهه
فرا اَمِشا سِپَنتا گاتائو گئوروائین نِمو و گاتائو اشئونیش
————————
الهام شده اندیشه الهام شده گفتار
الهام شده کردار اشو زرتشت
فراپذیر پاکان جاودان گاتها را درود به شما ای سروده های مقدس
این سرودها سه لَختی یا به گونه ی امروزین سه مصرعی بوده اند. گونه های شعر اکنون بیت، دوبیتی، رباعی، غزل، قصیده، قطعه، مثنوی و شعرِ نو هستند. استاد ملک الشعرا بهار شعرهای پیشین ایران را این گونه بخش بندی کرده است:
سرود
چامه
ترانگ
ضرب المثل و حکمیات.
سرود
واژه ی سرود در کتاب های کهن برای اشعار بلندی است که در ستایش و آفرینباد ایزدان و شاهنشاهان، خورشید، ماه و … بکار رفته است. سرودها را بیشتر در پرستشگاه ها، آتشگاه ها، آذریانک ها و همچنین در پیشگاه پادشاهان، بزرگان و با آهنگ میخوانده اند.
اکنون نیز بیشتر نیایش ها در جهان اشعاری آهنگین دارند. آهنگهای این سرودها نیز دارای گوناگونی ملودی بوده ،گاه از سوی یک تن برای شنیدن دیگران خوانده می شده و گاه همگی باهم به خواندن یا زمزمه میپرداختند. در زیر یک سرود که در کتاب های کهن آمده را با برگردان برای بهتر دانستن شما نگارش کرده ایم:
” سرود کرکوی”
فرخت بادا روش خنیده گرشاسپ هوش
همی پر است از جوش نوش کن می نوش
دوست بد آگوش به آفرین نهاده نه گوش
همیشه نیکی گوش که دی گذشت و دوش
شاها خدایگانا به آفرین شاهی
برگردان سرود کرکوی
افروخته بادا روشنایی/ عالمگیر باد هوش گرشاسب
همی پراست از جوش/ نوش کن و می نوش
همیشه نیکی کن و نیکوکارباش/ که دیروز و دیشب بگذشت
شاها خدایگانا/ با آفرین شاهی
چامه
در ادبیات کهن این واژه برای داستان های کوتاه از پهلوانی های پهلوانان،کارهای شگفت آور پادشاهان در جنگ و شکار، گفته های زنان از مردان دلیر و دلنَلَرز، گفته های عاشقانه ی عاشق و معشوق از یکدیگر و… کاربرد داشته است.
همه چامه ی رزم خسرو زدند
همی هرزمان چامه ای نو زدند
فردوسی
ترانگ،ترانه
ترانه به معنی خُرد، تر و تازه است و بیشتر سرودی است که سه لَخت باشد که هریک ملودی مدلی ویژه دارند. مردمان ایران دوبیتی یا فهلویات را ترانه می دانند .این واژه که امروز آن را ترانه می گوییم بیشتر برای توده ی مردمان شناخته شده تر است و بین دو یا چند بیت هم بیشتر نیست. آهنگین بودن و قافیه دار بودن از ویژگی های ساختاری آن است اما زیاد بر پایه ی اوزان شعری استوار نیستند و گه گاه نادرستی قافیه نیز دارند. لالایی ها را شاید بتوان بهترین ترانه ها دانست.
” لالایی کودکانه ”
لا لا لا گل بستون
باباش رفته به دشتستون
لا لا لا لا گل پسته
باباش رفته کمر بسته
“تک بیت عامیانه”
بَد مَکُن که بَد اُفتی چَه مَکَن که خود اُفتی
” ترانهی خورشید ”
خورشید خانم افتو کن
یک مشت نخود به او کن
ما بچههای کُردیم
از سرمایی بمردیم
فهلویات یا ترانه های ملی
این واژه را بسیاری از بزرگان که در این راه به گردآوری اشعار و منظومه ها پرداختند ترانه های ملی نامیدهاند. به فهلویات دو بیت هم می گویند. آنچه آشکار است این فهلویات دوبیت گونه هایی هستد که در فرهنگ مردمان سینه به سینه سروده شده اند و همچون ضرب المثل از زبان مردمان شنیده می شوند.
عجب رسمی است رسم آدمیزاد که دور افتاده از نی میکنه یاد
که دور افتاده حکم مرده داره که خاک مردگان را میبره باد
***
سر کوه بلند میش بَره دُمبال خبر اومِد که یارُم گشته بیمار
دو دَسمال پُرکنین از سیبُ از نار که فردا میروم وَر دیدن یار
تصنیف
گونه گونه ساختن و جداکردن و خُردخُرد را از هم تمیز دادن و همچنین برگ درآوردن درخت را تصنیف گفته اند. در کاووش و جستار بسیار کم از آن سخن به میان آمده است. تصنیف آهنگ یا ملودی است که دارای وزن بوده و با شعر همراه می گردد. آنچه در روزگار ما از این واژه در یاد ما رنگ و نقش می بندد آهنگین ساختن شعر و ملودی با دستان چیره دست موسیقیدان یا خواننده است. این واژه در دوران های صفوی، قاجار و همچنین روزگار ما بیشتر کاربرد داشته و دارد .کسانی که به این کار می پرداختند را نیز تصنیفساز و تصنیفخوان میخوانند. در زیر دو گونه تصنیف برای بهتر دانستن شما هنردوستان آورده ایم:
” تصنیف قدیمی”
شاه کَج کُلاه
رفته کربلا
نون شده گرون
یه من یه قرون
از دست وزیر
ما شدیم اسیر
” تصنیفی قدیمی”
بُتی لاله عذاری
به دهن باد بهاری
به نگه آهوی چینی
و به قَد سروِ خرامان
و به رُخ چون مَهِ تابان
و سرِ زُلفِ پریشان
و دهن غنچه خندان
و زنخدان چو نمکدان
که از و وام کند قر-
-ص قمر نور و ضیاء را
چکامه
چکامه نیز به شعرهای بلند قافیه دار و سرودهای بلند غزل وار گفته می شده و کمتر شاعری است که از این واژه بهره نبرده و خود را در سروده های گوناگون چکامه سرا نخوانده باشد.
اگر قبول مَلِک اُفتد این چکامه نغز
به آبِ سیم نگارمش بر صحیفه نور
قاآنی
***
چه کنم چکامه سازم که به جز تو کس طبیبم
نبود برای دردم تو مرا دواء شفایی
محمدعلی پورشکیبایی
نامداران سرود، ترانه، تصنیف
دوران پیشین: از روزگاران گذشته ترانه های مردمی زیادی به جا مانده که سینه به سینه بر زبان رانده میشود.
دوران صفوی: حافظ هاشم قزوینی، حافظ جلال باخرزی.
دوران قاجار و مشروطه: علی اکبرخان شیدا، عارف قزوینی، درویش خان، حسام السلطنه، محمدتقی بهار.
دوران پهلوی و روزگارِ ما: آقایان: امیرجاهد، پرویز وکیلی، رحیم معینی کرمانشاهی، اسماعیل نواب صفا، کریم فکور، پرویز خطیبی، بیژن ترقی، تورج نگهبان، رهی معیری، شهیار قنبری، اردلان سرفراز، فرهاد شیبانی، ایرج جنتی عطایی، مسعود امینی، کریم محمودی، محمدعلی بهمنی، حسین منزوی، علیرضا طبایی، مهدی اخوان لنگرودی، بامداد جویباری، اکبر ذوالقرنین، محمدعلی شیرازی، عبدالله بهزادی، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، احمد شاملو، جواد آذر، منوچهر میکده، مسعود فردمنش، منصور تهرانی
و بانوان: طاهره زرین تاج، منیره طاها،شهین حنانه، مینا اسدی، سیمین بهبهانی، زویا زاکاریان و بسیاری که به زیبایی به آفرینش ترانه می پردازند.
آگاهی
شنوندگان موسیقی باید آگاه باشند که شنیدن موسیقی خوب و شناخت آن خود یک هنر است. هر موسیقی یا هر ترانه و شعری برای شنیدن خوب نیست. شما باید با خواندن شعر و شنیدن موسیقی خوب، تصنیف و ترانه ی بزرگان و نامداران این هنر، به شناخت ترانه و تصنیف در باور خود یاری رسانید. درست است که ترانه از شعر ساده تر سروده می شود اما شعر یا ترانه ی خوب باید ویژگی هایی همچون وزن، قافیه ی درست، گوناگونی وزن و قافیه، آرایه های ادبی، ژرفای واژگانی، خوانش درست، به یادماندنی، نوآورانه، دارای پشتوانه های فرهنگی ایران، استوار و از همه زیباتر، خیال برانگیز باشد و به رویای آدمی بال و پَر دهد.
درست است که ترانه از شعر ساده تر و آسان تر سروده می شود اما آنچه امروز از آن به ساده سرودن دَمزده می شود و به این بهانه، واژه گزینی ساده در ترانه های بی ارزش از زبان خواننده به گوش شنونده میرسد آرامش پذیری را به ارمغان نخواهد داشت و سنجش شنوندگان را در زمانی کوتاه کمرنگ میسازد و شنونده را ا ز شنیدن موسیقی و ترانه ی خوب دور میکند.
این درست همانند آن است که چشمان شما به رُخدادی دلخراش بیافتد که سالها در یادتان باقی مانده و آزارتان بدهد. کار گوش نیز به همین روش است. شما باید موسیقی و ترانه ای را برای شنیدن برگزینید که خیال انگیزی، دانش و ژَرفای واژگانی داشته باشد. اگر این کار برای شما سخت است از دوستان آگاه یا شاعران و موسیقیدانان پرس و جو کنید، چرا که این کار به ویژه برای تربیت گوش فرزندان تان از کودکی بسیار از ارزش بالایی برخوردار است.
برای نمونه اگر در ترانه ای گفته شود :
احساسم به احساس تو نزدیکه زیباست یا : مِهرم با مِهر تو خورده پیوند؟
تو انگار تن خودمی جون منی زیباست یا : تو زمزمه ی تار و پود منی؟
در پایان یادآور شوم خواننده ای را برای شنیدن برگزینید که برای شعرِ ترانه ی خود ارزش شاعر و ترانه سرا را به درستی می داند و از چنین کسی برای ترانه ی خود بهره برده است. خوانندگانی که این ارزش را برای گوش شما هیچ می شمارند، از گردونه ی شنیداری تان دور کنید، این خود نیمی از راه درست شنیدن است. باروری هنر موسیقی و شعر در یاد شما گامی است درست و بزرگ برای گسترده شدن دامنه ی واژگان و درست سخن گفتن، هرگز فراموش نکنید!
با یادی از گفته ی استاد معینی کرمانشاهی سخن را به پایان می برم که “هر ترانه سرایی می بایست شاعر باشد اما هر شاعری ترانه سرا نیست و ترانه سرایی فنی است ویژه که انسان هایی ویژه می توانند آن را انجام دهند.”